شعر نو
دوستی (م.باران)
دوستی را چه خوب میدانی!!!...
به خاطر ادراک زلال تو از نور...
به خاطر ترسیم پاک رابطه ... در ذهن من ...
از مریم عذرا مطهری ...
تو گنج بودی ... در انتظار ...
در زیر خروارها زمان ...
و من با کندن ریشه های هرز برای حراست احساس خویشتن ...
ترا باز یافتم...
باد صبا (ناهید عباسی)
خاطره اش
همراه باد صبا می آید
تا ...
در حافظه ی آیینه
بر گیسوان جوانی ام ...
شکوفه های نارنج بنشاند
و من ...
همراه یاد
شرقی او
شرح یغمای دلم را
به گوش باد
زمزمه خواهم کرد!!!
انتظار (ناهید عباسی)
کدام راه است
که پای خسته را نشناسد
کدام کوچه
خالی از خاطره است
و کدام دل...
هرگز نتپیده
به شوق دیدار
بیا...
تا برایت بگویم
از سختی انتظار
که چگونه...
در دیده های بارانی
رنگ هذیان به خود می گیرد!!!
همنوای باران (ناهید عباسی)
شبهای دراز زمستان را
طاقت میاورم
و در تنهایی بی ترانه ی خویش
به جای گریه و بهانه
به قندیل های خاطره
دل خوش می کنم
اما...
بهار که از راه می رسد
پای هر درخت پر شکوفه ای
در باور فاصله ها
ابر بغضم
همنوای باران می شود...
...I Love God